سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و ابو جحیفه گوید از امیر المؤمنین ( ع ) شنیدم که مى‏گفت : ] نخست درجه از جهاد که از آن باز مى‏مانید ، جهاد با دستهاتان بود ، پس جهاد با زبان ، سپس جهاد با دلهاتان ، و آن که به دل کار نیکى را نستاید و کار زشت او را ناخوش نیاید ، طبیعتش دگرگون شود چنانکه پستى وى بلند شود و بلندیش سرنگون زشتیهایش آشکار و نیکوییهایش ناپدیدار . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 86 شهریور 25 , ساعت 1:45 عصر
سلام
شکر می کنم تو را،
از روی ترس!
ترس از اینکه نعمت هایی که دادی را ازم بگیری ...
اما تو که پس نمی گیری، این منم که از دست می دهم!
...
محتاجیم.
شنبه 86 شهریور 10 , ساعت 11:25 صبح
سلام

نگرانم از لحظه لحظه عمرم که می گذرد
الان لحظه ای گذشت و الان لحظه ای دیگر و ...
و من در سکون خویش گاهی به عقب لیز می خورم(چی گفت!)
شنبه 86 مرداد 13 , ساعت 10:55 صبح
سلام

نگرانم از روزی که می میرم
و خیلی راحت فراموش خواهم شد
حتی اینم مهم نیست
ترسناک اینست که خدا هم مرا فراموش کند
و چه بد حالیست که هرگز قابل وصف نیست
تاریکی مطلق در تاریکی مطلق
و هیچ و هیچ و هیچ
سه شنبه 86 تیر 19 , ساعت 10:57 عصر
سلام
مثل همیشه
بعضی آدما از ترس شکست دست به هیچ کاری نمی زنند
در نتیجه هیچ تجربه ای پیدا نمی کنند
وهمیشه در حسرت موفقیتی می مانند
اما باید چیکار کنیم که ترسمون بریزه؟
نیدونم!
سه شنبه 86 تیر 5 , ساعت 12:48 عصر
بارها از خدا خواسته ام که
اگر قرار است جان من چراگاه و مرتعی برای جولان شیطان باشد
جان مرا بستاند
و همچنان زنده ام
و اگر روزی پایم بلغزد از او شاکی خواهم بود
که چرا هنوز زنده ام؟
سلام

لیست کل یادداشت های این وبلاگ